هُوالابهی
ای خداوند مهربان، اين نفوس بندگان آستانند و پاسبانهای راستان، شب و روز به نار محبّتت مشتعلند و به نَفَحات قُدست مُؤانس، مقصدی جز رضای تو ندارند و آرزوئی جز لقای تو نجويند، چون شمع در سوز و گدازند و چون مرغ سحری همدم نغمه و آواز، هر يک در جَنّتِ ابهايت صِفَتِ حَمد تو گويند و از جويبارِ رحمتت بنوشند و در اعلاء کلمهات بکوشند و از آتش عشقت بسوزند و بجوشند. ای پروردگار، اين مرغان چمنستان محبّتت را در حَديقۀ حقيقت لانه و آشيانه بخش و به ترانۀ وجد و سرور و شوق و شادمانی در بزم کامرانی دمساز فرما، ابر رحمت ببار، بَحرِ موهبت به موج آر، نسيم عنايت بوزان و پرتو موهبت مَبذول دار تا هر يک چون جَبَلِ راسخِ مَتين بر اين عهدِ رَزينِ رَصينْ ثابت و بر قرار مانند و بهشکرانه احسانت زبان گشايند وهريک آيتی از آيات توحيد گردند و هر کدام بَيّنِهای از بيّناتِ کتابِ مجيد. توئی خداوند مهربان و توئی جَزيلُ الاحسان. اِنّکَ اَنتُ الکريمُ المُقتدرُ العزيزُالمَنّان.